ஜஜღ♥ღ دوستت دارم با صدای آهسته...ღ♥ღ ஜஜ

 

 

 

راهی برای رفتن

نفسی برای بریدن

کوله بارم بر دوش

مسافر میشوم گاهی…

عشقی برای خواندن

بغضی برای شکفتن

خاطراتم در دست

بازیچه میشوم گاهی…

نگاهی در راه

اعتمادی پرپر

پاهایم خسته

هوایی میشوم گاهی…

فکرهای کوتاه

صبری طولانی

صدایی در باد

زمستان میشوم گاهی…

روزهای رفته

ماه های مانده

تقویم ام بی تاب

دلم تنگ میشود گاهی…

جای پایی سرد

رد پایی گنگ

در این سایه ی تنهایی

چه بی رنگ میشوم گاهی…

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 2 آذر 1390برچسب:نفس*گاهی*عشق,ساعت توسط من بودم | |

 

 
 
 
از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن

گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)

 

نوشته شده در چهار شنبه 2 آذر 1390برچسب:عاشق*غصه*ماتم*رویا*ارزو,ساعت توسط من بودم | |

 

 تو کیستی؟

هان؟

یادم آمد...

...

تو همانی که روزی با پاهایت آمدی

و نماندی و رفتی!!!

و من...

من همانم

که روزی با دلم آمدم و ماندم و ماندم

 

نوشته شده در چهار شنبه 2 آذر 1390برچسب:تنها*دل,ساعت توسط من بودم | |

Design By : Mihantheme